"تو هیچ گپ نزن"؛ در متن ادبیات جنگ
اگر این احتمال ضعیف را بپذیریم که ادبیات جنگ جزیی از ادبیات حماسی است؛ پس ادبیات حماسی در عصر امروز چشم انداز متفاوتی دارد. سیاه و سپید نگری ادبیات حماسی کلاسیک در متن های چون ایلیاد و ادیسه، مهابهارت، شاهنامه فردوسی، و یا سایر متون، بر همه ابجد خوانان ادبیات روشن است.(1) ادبیات جنگ هزاره دوم، به رجز خوانی و قهرمان سازی نمی پردازد؛ محتوا مدار محض نیست؛ حتا گاهی حس میهنی نیز در آن خفیف و ناروشن به نظر می رسد؛ تعهد به هنر و ادبیات در آن به معنای تعهد به انسانیت و وجدان آدمیست نه تعهد به ایدیولوژی و سیاست؛ قهرمان ها و ضد قهرمان ها در ادبیات جنگ چند دهه اخیر قابل دید نیستند؛ در این متن سه گروه وجود دارند: آنانی که می کشند، آنانی که کشته می شوند و بازمانده گان جنگ.
تاریخ را تاریخ نویسان می نویسند و حافظه تاریخی را نویسنده گان و هنرمندان با نقد هوشمندانه، ایجاد تفکر و پرسش، روایت و تجسم نمایه های اهورایی و اهریمنی و ارزش ها و ضد ارزش های متن و حاشیه جنگ و تحلیل کنش ها و روان های بیمار و آسیب دیدة هر سه گروه با بررسی هوده ها و بیهوده های آنان در یک کانتکست ادبی- اجتماعی شکل می دهند.
شهرنوش برای طرح دیدگاههای گوناگون در عرصه های اجتماع، ادبیات و فرهنگ بنیاد نهاده شده است.