مجموعه داستان سه پری اثری قابل تامل، به نسبت زیادی موفق و از جهاتی منحصر به فرد است که می بایست بیش از این و  پیش از این از سوی جامعه ادبی ما به آن پرداخته می شد. مجموعه ای کم حجم با هشت داستان کوتاه که همه کتاب را می توان در کمتر از یک ساعت خواند. این که می نویسم همه کتاب را در کمتر از یک ساعت می توان خواند منظورم تنها کوتاه بودن قصه ها و کم حجم بودن کتاب نیست بلکه بیشتر به ساده بودن ساختار اغلب این قصه ها می خواهم اشاره کنم. این سادگی ساختار نشان می دهد که منیژه باختری به رغم استعداد شگفت و بی نظیرش در داستان نویسی، این هنر را آن چنان که باید – حد اقل تا زمان چاپ این مجموعه – به صورت یک حرفه اصلی به صورت مداوم جدی نگرفته است. این که داستان های این مجموعه از ابتدای مجموعه و از داستان کوتاه «نمره پنجم» هر چه به پایان نزدیک می  شود داستان به داستان بهتر می شود، نیز بیشتر تکیه بر همان استعداد او دارد که با هر نوشته ای خود را چندین گام به پیش پرتاب کرده است. این روند تکاملی را در این مجموعه در تمام عناصر داستانی قصه های آن می شود دید. از شیوه روایت و انتخاب زوایای دید گرفته تا فضا سازی، شخصیت پردازی، نثر و دیالوگ نویسی آن.
«آمنه به دیوار تکیه می دهد. سرش گیج می رود. چشمانش را تنگ می کند. در این حالت رویش چین می خورد و ده سال به پیش می رود. آمنه می بیند دخترک گرد گرد و ذره ذره شده است. معلم با پیشانی ترش و چشمان ترسناک، چوب های ضخیم را به دستانش می زند. خون از دستانش جاری است. چشم های معلم سرخ استند.»
این سه سطر پاره ای از داستان اول کتاب نمره پنجم است. این داستان درونمایه خوبی دارد و مهم تر از آن از طرح کلی یا پیرنگ جذابی برخوردار است. اما ناپختگی های تکنیکی در شیوه روایت که هر از گاهی خود را نشان می دهد و در کنار خود نثر را نیز از اوج گرفتن باز می دارد؛ مانع از به بار نشستن مطلوب این طرح کلی شده است. در این نمونه انتقال زمانی یا فلاش بک به صورت یک عنصر تصویری (تغییر چهره) آن گونه که در سینما متداول است و سینما ابزار آن را دارد، انجام می شود. و چون در داستان ابزار آن یعنی قابلیت مشاهده مستقیم وجود ندارد، نویسنده مجبور می شود وارد متن شده و زمان راعلام کند که ده سال پیش می رود. در حالی که در داستان مدرن امروز انتقال از زمانی به زمان دیگر بدون اعلان و بدون ابزار و بدون زمینه چینی انجام می شود تا مرز زمان ها در متن روایت شکسته شود تا مخاطب چیز ی برای کشف داشته باشد و با کشف مرز زمان ها به صورت خلاقه تری در صحنه های داستان حضور پیدا کند و در بسط یافتن آن مشارکت بورزد. علاوه بر این در این نمونه نثر نیز آن استحکام لازمه را ندارد. تکرار دوباره  چشمان معلم غیر ضروری و ملال آور است.  این که یک بار حالت و یک بار رنگ آن توصیف شده نیز کارگر نیفتاده و از این ملال کم نکرده است. علاوه بر آن عبارت «در این حالت» نیز در ساختار روایی جمله کاملا اضافی است که ضرباهنگ سریع و کاملا نمایشی متن را در حد خود مختل می کند.
«سه روز مدت درازی بود. سرش را بالا می گرفت و روی راهرو قدم  می گذاشت. در سه روز شش بار غذا را سوختاند. سه بار فریده سه ساله به زمین خورد و نادر که هیچ گاهی گپ زشتی به او نگفته بود، عصبانی شد و گفت که او زن دیوانه و ناراحتی است که فقط باید در علی آباد نگهداری شود.»
این چند سطر از داستان مربع ها که آخرین قصه جای گرفته در کتاب است. این داستان با پرداخت و ساختاری بسیار زیبا به نظر من یکی از بهترین های تاریخ داستان کوتاه افغانستان است. در این نمونه انتقال زمانی بر خلاف مورد قبلی بسیار طبیعی و بدون بهانه و زمینه چینی صورت گرفته است. نثر این نمونه هم بسیار روان و دلپذیر نگاشته شده و در آن هیچ گونه کلمه اضافی و جانیفتاده به چشم نمی خورد.
به طور کلی این مجموعه را به لحاظ کارکردهای تکنیکی به دو قسمت می شود تقسیم کرد و البته با در نظر داشت  روند تکاملی این مجموعه و اینکه قصه ها به ترتیب داستان به داستان پخته تر روایت می شوند. قسمت اول داستان های اول تا چهارم این مجموعه هستند که هر کدام در بعضی موارد یا صحنه ها از ضعف یا اشکال بری نیستند و دارای نقایصی در تکنیک و نوع روایت و یا نثر هستند. به طور نمونه داستان کوتاه «سه پری» از این دسته است. این داستان قصه ای سور ریال را روایت می کند. قصه ای که فرم زیکزاکی دارد و در دو لایه روایت می شود.
«وقتی آتش تب گداخته تر می شود، در مقابل چشمان فرهاد در سایه های تاریک و مه آلود، نقطه های روشنی در تاریکی از یک سو به سوی دیگر می روند و می رقصند. بعد این نقطه های روشن در هم می آمیزند و اندام رسایی را می سازند. دستان فرهاد دراز می شوند و پری را در بر می گیرند.
وقتی چشم های عالم از تواتر شمارش چوب ها می سوزند، ستون ها گرد می آیند و تصویر ساخته شده از ستون ها آن قدر نزدیک پندارهای عالم می شوند که نرمی پیراهن گاچ مخمل پری را بر صورتش احساس می کند. از لطافت برخورد آن تکه ابریشمی به آرامش می رسد و پری در کنارش می نشیند.»
اما فضای داستان آن گونه که باید و شاید برای اجرای یک روایت سور ریال ظرفیت سازی نشده است و مخاطب در فضایی سور ریال قرار نمی گیرد. در صحنه آرایی ها غیر از روایت اتفاقات که سور ریال است، نشانه ها و نمودهای سور ریالیستی به چشم نمی خورد و در واقع قصه ای سور ریال در فضاهایی ریال اتفاق می افتد و مخاطب در قصه شناور نمی شود. تم این داستان مختصر شباهتی به فلم زیبای «کوایدان» و به خصوص  اپیزود دوم آن به نام «زن برفی» دارد. این فلم ساخته ماساکی کوبایاشی کارگردان سرشناس و صاحب نام جاپانی و یکی از مشهور ترین آثار سینمایی شرق به خصوص در سبک سور ریالیسم است. این فلم برای این که مخاطبش را هرچه بیشتر در داستانش غرق کند، فضایی کاملا سورریال را ساخته و پرداخته است. اگرچه به طور کلی فلم به سبب اجرا و عینیت بخشیدن به دو عنصر تصویر و صدا شاید در فضا سازی قدرت بیشتری نسبت به داستان مکتوب دارد اما در نهایت این داستان مکتوب است که به خاطر توانایی انتقال دیگر حواس آدمی در کنار صدا و تصویر و نداشتن محدودیت های توصیفی قابلیت بیشتری نسبت به فلم برای فضاسازی دارد. به خصوص در یک روایت سور ریال به دلیل محدودیت دامنه تخیل در تصویر عینی این قابلیت در داستان مکتوب به مراتب افزایش می یابد. اما در داستان کوتاه سه پری خانم باختری از این نوع فضا سازی بسیار فاصله دارد و داستان با همه زیبایی اش در یک فضای تخت و خالی از راز و رمز روایت می شود.
در قسمت دوم کتاب چهار داستان پایانی قرار دارد. همه در نهایت زیبایی و پختگی. مخاطب با خواندن هر کدام از این داستان ها خود را به سهولتی که نویسنده فراهم کرده است در متن روایت حس می کند. «عکسی که از دیوار افتاد» و «سیاهی » از بهترین های روزگار داستان نویسی ما هستند. با نثری پخته و روان، ساختاری تکنیکی که البته در عین حال همه کارکردهای تکنیکی به طور طبیعی در اختیار انسجام روایت و منطق رویداد های داستانی قرار می گیرند.
نکته قابل ذکر دیگر در باره این مجموعه که از نقاط قوت آن است دنیای زنانه داستان ها است. تمامی شخصیت های اصلی داستان زنان هستند که نویسنده دنیای آنها را می کاود و البته بدون این که به شعار هایی که البته این روزها بسیار هم مد شده اند بپردازد و صد البته بدون این که به دامن فمینیسم شعار گرای ژورنالیستی بیفتد.
به هرحال اگر منیژه باختری که این روزها به جلگه اهالی سیاست در آمده است، جدی تر از این و بیشتر از این به داستان بپردازد، داستان نویسی معاصر افغانستان یکی از بهترین های تاریخ خود را به مخاطبانش معرفی خواهد کرد.