یک شمع برای شهرنوش

365 روز قبل درست در همین روز، من نخستین نبشته ام را در این وبلاگ گذاشته و به دنیای جذاب وبلاگ نویسان پیوستم. این 365 روز تجربه خوبی در زنده گیم است. با آدم های خوب و ناخوب و با وبلاگ نویسان به و بدی مقابل شدم. گاهی تحسین ها را تجربه کردم و گاهی فحش و دشنام را.

ادامه نوشته

یادی از هاتف جان!

پیوند  و یک اشاره تا یک ماه بعد از این که هاتف وبلاگش را حذف کرد، در گوشة وبلاگ من قرار داشت و من هم بر حسب عادت، بی خیال، بعد از باز شدن صفحه خود به این پیوند می رفتم و برای چندین و چندم بار به یاد می آوردم که دیگر و یک اشاره یی در کار نیست و حتا ریخته ها هم به هم ریخته است. بعد این پیوند را حذف کردم.

ادامه نوشته

روحت شاد باد اجمل!

 

درست یک سال قبل از امروز اجمل نقشبندی خبرنگار آزاد توسط گروه طالبان به قتل رسید. این نخسیتن بار نبود که یک خبرنگار به قتل می رسید؛ اما مرگ نقشبندی از زاویه های مختلفی خشم و انزجار مردم را نسبت به دولت و گروه طالبان بر انگیخت.

ادامه نوشته

کاکه تیغونِ روزگار ما

 

البته این معجزه در آسمان اتفاق نیفتاد که کاکه تیغون را ببینم. تنها چند دقیقه یی باقی بود که به آسمان بلند شویم که او را دیدم. دوستانی که از فقر و بدبختی در افغانستان حکایت ها شنیده بودند، چنان بارم کرده بودند که تنها می توانستم به سر و زبانم حرکتی بدهم صادقانه؛ تمام بار از من نبود. هر کسی برای کسی از کسان خود هدیه کوچکی فرستاده بود و این هدیه های کوچک مرا مصیبت بار ساخته بود. تا جایی که خانم آلمانی با چشمان از حدقه برآمده یک بکس را کنار گذاشت و مرا با مصیبت دیگر بار کرد. در همانجا بود که کاکه تیغون به دادم رسید. بکس مندرس و سنگینم را به نام خود ثبت کرد و بار مصیبت را در تمامی میدان فرانکفورت با خود کشید.  وقتی به میدان هوایی خاک آلود و مصیبت بار کابل رسیدیم، بار خود را تسلیم شدم و حتا به یاد ندارم که از کاکه تیغون سپاسگزاری هم کردم یا نه. شاید فکر کردم که کاکه تیغون که بار (خرنامه) را کشیده است، کاکه تر از آن است که به او زیر زبان، تشکریی بار کرد.

*

ادامه نوشته

بهارِ دانشگاه

 

 

مردم می گویند که زمستان با همه سردی ها و نا مهربانی هایش گذشت. به باور من زمستان نامهربان نیست، تنها فقر و جیب خالی مردمان سرزمینم است که به زمستان سپید چهره، سیمای سیاه اهریمنی می دهد. مردم به سرمای زمستان لعنت می فرستند و برف را نفرین می کنند؛ نقرة سپید فامی را که ثروت و سبزی را هدیه می دهد.

ادامه نوشته